پارت چهارم

ساخت وبلاگ

و به حرف های بپه ها توجه نکردم و شروع کردم روی تخته سوال نوشتن که یکی از بچه ها گفت

-ببخشید این سوال هارو از کجا اوردین یعنی سوال ها مال چی هست

-اینا سوال هایی که به ذهن خودتون بستگی داره این سوالا مال کتاب های سال پیشتون هست میخوام ببینم کدوم دانش اموز از همه زرنگ تر هستش

و شروع کردم به ادامه دادن سوالا

-خوب اینم بیستا سوال چه اونایی که نوشتین چه اونایی که ننوشتین از همین الان {یه نگاه به ساعت انداختم}تا بیست دقیقه ی دیگه باید ورقه ها روی میز من باشه و هر دقیقه تاخیر برابر با کم شدن نیم نمره هستش

و بعد پایان حرفم یه لبخند مرموز زدم

.............................................................

ارام

پسر ی بیشعور فکر کرده کی هستش

استادت

اونو که منم می دونم منظورم اینکه فکر کرد کیه که اینجوری حرف می زنه

بابا اون استاده و حرجور که دلش بخواد می تونه حرف بزنه مگه غیر از اینه 

اه تو دیگه ببند 

شروع کردم به جواب دادن نصفیارو یه چیزایی ازشون میدونست ولی بقیشون رو انگاری اصلا ندیده بودم با چهره ای درهم 

شروع کردم به جواب دادن و اونایی که نمیدونستم رو الکی یه جواب میدادم که خودم از جواب های خودم شاخ در میاوردم 

-تمومه تا یک دقیقه فرست دارین ورقه هارومیزم باشه از الان

وای خاک توسرم گند زدم گند باچهره ای درهم رفتم ورقمو گذاشتم و یه نگاه التماس جو به چهره ی این الاغ انداختم که یعنی تورو جون دوست دخترت از ما بگذر و بعد راهمو گرفتم و داشتم به سممت در می رفتم که جوز منو یه دختر دیگه که یعنی از قیافش نگم بهتره اوووووووووووووووووووووووووووق

یه قیافه ی داغون منظورم دماغ کج کوله نیستا فکر کنید

یه ادم با یه دماغ که فکر کنم 10.20تا عمل روش انجام شده که اندازه پی پی یه مورچه شده بعد گونه هاشو که نگم گونه گذاشته اندازه صورت یه فیل

چرا داری مبالغه می کنی

دلم میخواد خوب بعد قد نردبون هیکل نی قلیون و عشوه 100کیلو که فکر کنم بیشتر چون موقع بلند شدن 50کیلو شو ریخت

و50 تای دیگشو موقع صدا زدن استاد 

-کیییارش جان

-چیه

-وای گند زدم میشه یه کوچولو بامن پارتی کنی 

-چیییییییییییییییی

-مگه من دختر عموت نیستم

چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دختر عموشه

اره خوب

بابا این کیارشه شبیه نمیدونم هلویی فرشته ای چیزیه ولی این که بزور می تونی نگاش کنی

همین جوری داشتم مثل مونگلا نگاشون می کردم که دختره رو به من گفت البته بازم با عشوه که نمیدونم از کجاش میاره

-عزیززززززززززززززم کاری داری

همچین عزیزمشو گفت که گفتم میخواد کتابا دستشو بکوبونه تو سرم منم برای حرسش گفتم 

نههههه عزیییییییزم فقط می خوام به حرفای دختر عمو پسر عمو گوش کنم راستی استاد

-بله

-ببخشید اگه پارتی در کارباشه بابامو خبر می کنمااااااااا بای

وبا خنده ای که بزور جمعش می کردم داشتم می رفتم که نگاهم به نگاه با تعجب دختره و نگاه باخنده ی کیارش مواجه شد وا چرا داره می خنده 

شاید اسکوله بچمون

شاید

پارت چهارم...
ما را در سایت پارت چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6dokhmalona9 بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16